قُلْ یَعِبَادِى الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِمْ لا تَقْنَطوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ.....
دوستــی دارم که با من است حتی از رگ گردن هم نزدیک تر ولی من از آن غـــــــــــــــــافلم!!!!!

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رهروان و آدرس rahro.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

کل مطالب : 311
کل نظرات : 53

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 40
باردید دیروز : 178
بازدید هفته : 408
بازدید ماه : 395
بازدید سال : 4623
بازدید کلی : 47115
شش زنا كار

روزى شش نفر مرد زنا كردند، آنان را جهت صدور حكم شرعى و الهى بحضور خلیفه دوم آورده بودند، تا دستور مجازات آنها را دريافت كنند خلیفه دوم با عصبانيت گفت : هر شش نفر آنها را سنگسار كنيد. ولى على (عليه السلام ) فرمود: اى عمر، حكم بر خون و مال مردم نبايد اين قدر ساده باشد!! خوبست دستور دهى پيرامون زندگى اين شش مرد گناهكار بررسى به عمل آورند، خلیفه دوم فرمايش على (عليه السلام ) را اطاعت كرد.

تعداد بازدید از این مطلب: 997
موضوعات مرتبط: فرهنگی , اجتماعی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حاج اقا اومدم حالتو بگیرم!!!!!!!!!!!!!!!
اجالبه.بخونید :
هواپیما می خواست پرواز کند که متوجه شدم یک نفر با اصرار به مهماندار هواپیما، خواستار نشستن در کنار من است ! خیلی تعجب کردم ، تو این زمانه که همه از ما آخوندا فرار می کنند یکی می خواست کنار ما بنشینه ! سابقه نداشت کسی با این تیپ و قیافه بخواهد کنار یک روحانی بنشیند !   خلاصه با راضی کردن فرد کناری من ، آمد و کنارم نشست . تا در جایش مستقر شد ، گفت : حاج آقا ! می دونی برای چی اومدم کنارت بنشینم ؟ اومدم تا تهران حالت رو بگیرم !! تو دلم گفتم : خدا به خیر کنه ، این چه حواله ای بود که امروز نصیب ما شد ، چیزی بهش نگفتم .
دوباره شروع کرد ، حاج آقا چی می گید شما آخوندا ؟! هی می گید نماز بخونید ، روزه بگیرید ، گناه نکنید ! خدا باهاتون قهر می کنه! روزیتون کم میشه ! ... من تو شهر ... طلا فروشم و اهل نماز و روزه و این حرفا هم نیستم ، هر ماه هم علاوه بر گناهام توی شهرم به تهران می یام و یه عشق و حالی می کنم و برمی گردم !! مال و ثروتم هم هر روز بیشتر می شود ، حال جسمی ام هم هر روز بهتر !! ماندم خدایا به این چی بگم ، چه جوری بخوام حالی این بکنم ، ناگهان، انگار خدا به دلم انداخت که این جور شروع کنم ...
گفتم : « آقامون موسی بن جعفر (علیه السلام ) یه روز از کوچه ای عبور می کردند ، صدای ساز و آواز از خانه ای به گوش می رسید . ناگاه در همان خانه باز شد غلامی بیرون آمد ، حضرت از آن غلام پرسیدند : صاحب این خانه بنده است یا آزاد است ؟ غلام که حضرت را نمی شناخت ، گفت : معلوم است که آزاد است ! چندین کنیز و غلام دارد . آقا تا این را شنیدند ، فرمودند : بله آزاد است که چنین می کند ، اگر بنده بود چنین نمی کرد ! غلام داخل خانه برگشت ، صاحبخانه از وی علت تأخیر را جویا شد ، غلام پاسخ داد : آقا فردی که شما را نمی شناخت از من پرسید شما بنده اید یا آزاد . صاحبخانه پرسید : تو چه جواب دادی ؟ گفت : معلومه (با خنده ) ، گفتم شما چندین غلام و کنیز داری ! پرسید: آن آقا چه جواب داد ؟ غلام جواب داد ، آن آقا گفت : بله آزاد است ، اگر بنده بود این چنین نمی کرد ! این کلام چون پتکی بود بر سرش ! یک مرتبه متنبه شد ، پایی به بساط زد و پا برهنه دنبال آقا دوید ، وسط کوچه به آقا رسید و خودش را روی پای حضرت انداخت و گفت: آقا به خدا من بنده ام! توبه کرد و از آن به بعد ملقب شد به بُشر حافی (حافی به معنای پابرهنه ) » ... .
سوار اتوبوس شدیم که به سالن فرودگاه برویم ، موبایلش رو بهم نشان داد و گفت: حاج آقا ببین مورد اومده تو فرودگاه دنبالم، اما به خدا همین الان بلیط برگشت رو می گیرم و بر می گردم !! دیگه می خوام بنده بشم ! حجت الاسلام والمسلمین سید حسین مومنی
                                   

                   

                                                                                                           

                                                                                                                   
                                       
تعداد بازدید از این مطلب: 1040
موضوعات مرتبط: اجتماعی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خطرات شبکه های اجتماعی

 *لطفا
پس از خوندن مطلب بفرمایید که آیاحقیقتا  شبکه های اجتماعی فوایدشان برای
شما بیشتر از ضررهایش بوده یا خیر. و کلا نظرتون چیه*

زندگی بدون وسایل الکترونیکی سخت است، اما به این فکر کنید که دوستان دیجیتال شما ممکن است آسیب های زیادی به روح و جسم شما
                           
                وارد کنند. این احساس برای
شما آشناست؟ اگر تلفن همراهتان در دست تان نباشد، احساس می کنید چیزی کم
دارید؟ یا اگر تلفن همراه تان را در خانه جا بگذارید، احساس اضطراب می کنید
دائما در فکر این هستید که نکته ای برای نوشتن در صفحات اجتماعی پیدا کنید
یا اینکه ذهنتان مدام در حال فکر کردن به این است که دیگران در شبکه های
اجتماعی چه نوشته اند؟

  اگر اینطور است باید بگوییم شما دچار مشکل هستید

● اگر سلامت مغزتان را می خواهید؟
 

تعداد بازدید از این مطلب: 1273
موضوعات مرتبط: اجتماعی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود