قُلْ یَعِبَادِى الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِمْ لا تَقْنَطوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ.....
دوستــی دارم که با من است حتی از رگ گردن هم نزدیک تر ولی من از آن غـــــــــــــــــافلم!!!!!

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رهروان و آدرس rahro.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

کل مطالب : 311
کل نظرات : 53

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 22
باردید دیروز : 28
بازدید هفته : 50
بازدید ماه : 183
بازدید سال : 3899
بازدید کلی : 46391
درد علی گونه
درد علی دو گونه است:
یک درد. دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس می‌کند. و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه‌شب‌های خاموش به دل نخلستان‌های اطراف مدینه کشانده... و به ناله در آورده است.
ما تنها بر دردی می‌گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرق‌اش احساس می‌کند.
اما، این درد علی نیست.
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است،تنهائی است. که ما آن‌را نمی‌شناسیم!!
باید این درد را بشناسیم... نه آن درد را…
که علی درد شمشیر را احساس نمی‌کند.
و...ما...
درد علی را احساس نمی‌کنیم
تعداد بازدید از این مطلب: 704
موضوعات مرتبط: ادبی , فرهنگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


گل نرگس کی میشود بیایی . . .

دل بیقرار نیست

"ادا در می آوریم"

چشم انتظار نیست

"ادا در می آوریم"

بر لب دعای ندبه...
و دل غرق شهوت است
این انتظار نیست
"ادا در می آوریم"
آقا محب واقعی ات در میان ما
یک از هزار نیست
"ادا در می آوریم
"

تعداد بازدید از این مطلب: 869
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نذرسپيدار سپيد

کسی ازم خواست که نذری بکنم

دم به ساعت دعای یارب بکنم

همو که سبب و شاه ابیات باشد

خواست که ذکر زهرا(سلام الله علیها)بکنم

به دلم نشسته تاب و تب او

از که چرا رو و حیای بکنم

یوم لا ینفع مال و البنون

چرا خود اسیر و گرفتار دنیا بکنم

پیدایش راه نجات ، عقلانیست

من گو تو چرا خود اسیر نااهل بکنم

روح و دل از روز تولد که سرشت

در خواب شبی ناله یازهرا(س) بکنم

  در آرزوی دلم بود به سپیدار سپید

که ای قامت خم اجازه هست دعای بکنم

دست کشید بر سرمن گفت ناز دلم

هر آنچه خواهی بگو اجابت بکنم

شرم تمام رخساره گرفت گفتم

اجازه هست قامت خود خم بکنم

صالح من کنون که مصلح شده ای

حال که ناز دل زهرا(س) شده ای

گو چه کنم اجابت دعای نابجایت بکنم

هرآنچه خواهی بگو آن بکنم

شاعر:آقاي مهدي خزايي

تعداد بازدید از این مطلب: 894
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


هديه به قدومت

در برابر گناهان ما بخشش خدا قرار دارد پس ای خدای مهربان نه تنها ببخش بلکه فراتر از آن وقتی ما داریم گناهی میکنیم شما عزیز تنها چشم ببند و در پس پرده ما را قرار بده تا نه خود ببینی و نه کسی بیند بنده که پیش خدا آبرویی ندارد حداقل پیش بنده های دیگه حفظ آبرو کنید . . .

خدای بی دلان ، عطش لحظه های وصال ، تو سر به پرده بکش

به حال مرغک بی حال و به باد پرده تاج ، تو سربه پرده بکش

به آب شور بیابان قدم نهم که روم سوی اهل دلان

در این قدم به راه ، قدم نهم به خطا، تو سربه پرده بکش

بهمرهی مرادم ، به عزم خوب خدایم ، قدم نهاده به کف

مزینم به سراپا لباس عیش و تقوا ، بیا بخاطر آوا ، تو سربه پرده بکش

عجب هوای غریبیست چه همره شفیقیست

به بیابان بلا که گویند منم قدم بنهادم ، تو سربه پرده بکش

خیال خام سرم بود ، گذر زعیش کردن ، گذر از مسیر رفتن

ولی ای خدای جانان از عیش در بیابان ، تو سربه پرده بکش

متحیرم از این راه که هزار رفته شاید به خلوت جمالت

به خلوت خیالم ثمنی در او نباشد و کنون ای خدایم ، تو سربه پرده بکش

قدم به قدم چه خوب است ولی آدم و ثمود است

به چه ناگه از خماری سر خود فتاده دیدم ، تو سربه پرده بکش

براه رشد و تقوا به سرای صلح دلها به مصلح رونده

تو خدای حی تنها بگذر از این هیاهو ، تو سربه پرده بکش

شاعر :آقاي مهدي خزايي

تعداد بازدید از این مطلب: 798
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کمند دلبر
دل در کمند کسی گرفتار شده است براه دلبر جانانه ام خدا نشانه است به کیف و صفت اگر گویم از او هیچ ندیده ام باور کنید که مرا وقت رهیدن نشانه است به خلوت خود در چنین شبی متلی رانده ام به زبان که سنگ و کلوخ و اسب و قاطر و ماشین ، نشانه است! من آشیان نشین پرستو دل هنوز کودکم تو خداوندگار مقال ، قال که پریدن نشانه است به خسرو خوبان خبر بودنم از مسیر خدا ببرید همین که من عاشق لیلای اطهرم خود نشانه است؟ چو مرغک بی تاب ، شاخه به شاخه به دنبال آشیانه ام ترس تمامی ثانیه ها از سفیر مرگ نشانه است شوریدگی شوریده حالان شرر زده است به جان من بی تاب بودنم خدای خوب من بودنت نشانه است شبح شبهای لخت و عور کویر سیاهی نبود نور قطب عالم امکان ، غریب خراسان ، شمال تو نشانه است؟ تو بگوعزیز دل بی تاب مصلح از چه شوریده ای آیا دعای تو به شاه طوس و آمدنش این نشانه است ؟ خدا کند که سرانجام کار به دل برسد به خدا برسد بدان که براه دلبر جانانه ام خدا نشانه است شاعر:آقای مهدی خزایی
تعداد بازدید از این مطلب: 1533
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اینجا ایران است

باز نشر کنید حتماً بچه مسلمونا

یکی برای یکی، این پیامک رو فرستاد:

یکی برای یکی، این پیامک رو فرستاد:

اینجا ایران است.
حکومتش حکومت امام زمان است.
بر مبنای قرآن است.
رهبرش رهبر مستضعفین
                           
                جهان است.
قوت غالب مردم نان است.
بهای نان، به قیمت جان است.
ثروتش برای فلسطینیان است.
دانشگاهش ستاره باران است.
جای روشنفکرانش، زندان است.
هر که فریاد بزند، از کافران است.
سکوت نشانه مسلمان است.
شرکت در راهپیمایی بزرگترین نشانه ایمان است.
آنچه روز به روز ارزان میشود جان انسان است.
ایرانی این را برای ایرانیان بفرست.


جواب اونکی:

اینجا ایران است.
حاکمش نائب امام زمان است.
و پاکترین رهبر جهان است.
قدرت بسیجیانش، کابوس اهریمنان است.
اینجا کمی اجناس گران است.
چونکه تحریم دشمنان است.
اما ایرانی صبور و قهرمان است.
هدف ما از زندگی، نان نیست؛ حفظ ایمان است.
زندگی همچو امتحان است.
کسی قبول میشود که در خط شهیدان است.
پیروی از “ولایت” وصیت آنان است.
ایرانی غیور و باوجدان است.
نه فقط فلسطین، بلکه حامی تمام مظلومان است.
ایرانی این را برای جهانیان بفرست و به کشورت افتخار کن. 

تعداد بازدید از این مطلب: 959
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اقا جان


 آقا جان! نامم را بر کف دستت بنویس. تا به هنگام قنوتت نبری از یادم،

ترسم امشب که مقبول شود از تو دعا، گویم افسوس که من از قلمت

  افتادم .ما ساکن عصر جمعه هاییم «تو منتظری که ما بیاییم! غربت

چه حکایت غریبی ست» آقا تو کجا و ما کجاییم؟

                                                                                                           

                                                                                                                   
                                       
تعداد بازدید از این مطلب: 957
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عمه ببین....

بري صورت من و دستان عمّه ام

زبري صورت من و دستان عمّه ام

تقصيرِ كوچه هاي يهوديِ شام بود

شكرِ خدا هواي مرا داشت خواهرت

در چشم ها عجيب نگاهِ حرام بود

پايي كه زخم تاول آن هم نيامده

وقتي به دادِ آن نرسي سرخ مي شود

از ضربِ دستها چه به روزش رسيده است

آن چهره اي كه با نفسي سرخ مي شود

آنقدر پير كرده مرا نيزه دارِ تو

هر كس كه ديد طفلِ تو را اشتباه كرد

عمه به معجرم دوگره زد ولي ببين

روي مرا كشيدنِ معجر سياه كرد

حرف گرسنگي نزدم باز هم زدند

اين سنگها عزيز تو را سير كرده است

ته مانده ها ي گيسوي نازم تمام شد

در بينِ مُشتِ پيرزني گيركرده است
شاعر: حسن لطفی

تعداد بازدید از این مطلب: 806
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خدا را دیده ای آیا؟

خدا را دیده ای آیا؟
به هنگامی که می فهمی دگر تنهــــــــــــای
تنهایی!
رفیقی، همدمی، یاری کنارت نیست و می ترسی که راز بی کسی را با کسی
گویی
یکی بی آنکه حتی لب تو بگشایی، به آغوشی تو را گرم محبت می کند با
عشق…
گمانم دیده ای او را
که من هم آرزو دارم ببینم باز هم او را
که او
خود می گشاید دیده های روشن دل را…

تعداد بازدید از این مطلب: 937
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زینب سرشکسته نیست................

السلام علیک یا زینب سلام الله الله علیها

ﺑﺎ ﺩﺳﺖِ ﺑﺴﺘﻪ ﻫﺴﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺳﺖْ ﺑﺴﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ
ﺯﯾﻨﺐ ﺳﺮﺵ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻭﻟﯽ ﺳﺮﺷﮑﺴﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ

ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺳﺮﺑﻪ ﺯﯾﺮ... ﻭﻟﯽ ﺳﺮﻓﺮﺍﺯ ﺑﻮﺩ
ﺯﯾﻨﺐ ﻗﯿﺎﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ

ﺯﯾﻨﺐ ﺍﺳﯿﺮ ﻧﯿﺴﺖ، ﺩﻭ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﯿﺮ ﺍﻭﺳﺖ
ﺍﻭﺭﺍ ﺍﺳﯿﺮ ِ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺧﺠﺴﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ

ﺭﻧﺞ ﺳﻔﺮ ،ﺧﻄﺮ، ﻏﻢ ﺑﺎﺯﺍﺭ،ﭼﺸﻢ ﺷﻮﻡ
ﺩﺍﻍ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻭ ﺳﻨﮓ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ
ﻫﯿﻬﺎﺕ ﺑﻨﺪِ ﻣﻌﺠﺮﺵ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮔﺴﺴﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ



                   

تعداد بازدید از این مطلب: 893
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بخند و زندگی کن....

خند و زندگی کن....
چه زیباست بر سپید و سیاه روزگار لبخند زدن حتی اگر پرهایت بسته باشد....
حتی اگر بخاطر ناگفته ها، ساز حنجره ات کوک نباشد.......
حتی اگر در لحظه هایت، نگرانی باشد......
حتی اگر......
اگر از آسمان به پائین بنگری،زمین و هرچه در آنست در فاصله ی دو انگشت میگنجد.
پس چرا نگرانی برای فردا ؟
آنکه در لحظه لحظه ی زندگی جاریست همه را میداند...
شب به پایان خواهد رسید، بگذار لبخند بر دغدغه هایت طلوعی دیگر باشد.
بخند و زندگی کن....

تعداد بازدید از این مطلب: 842
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دلم کمی خدا می خواهد…


 کمی سکوت…
کمی آخرت…
دلم دل بریدن می خواهد…
کمی اشک …
کمی بهت…
کمی آغوش آسمانی…
دلم یک کوچه می خواهد بی بن بست!! و یک خدا!!
تا کمی با هم قدم بزنیم ..
فقط همین!

                   

تعداد بازدید از این مطلب: 936
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دلم گرفته ازبودن خودم

 

دلم گرفته شهيدان ، مرا ، مرا ببريد
      مرا ز غربت اين خاك ، تا خدا ببريد
             مرا كه خسته ترينم ، كسي نمي خواهد
                      كرم نموده دلم را مگر شما ببريد...

تعداد بازدید از این مطلب: 960
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بگذار بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

 

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم....

فاضل قشنگ گفتی اما...

یا چشم بپوش از من .......

ان طردتنی عن بابک فبمن اعوذ...

و ان رددتنی عن جنابک فبمن الوذ...

دارند اذان میگویند:

حی علی خیر العمل...

راستی ما صاحب داریم...

باز هم صدایم میکنند

دعوتم کردند...

التماس دعا

از کودکی دیوانه بودم

                            ...مادرم میگفت...

دعا کنید در لحظه جان دادن بگویم:

                            عشق الحسین اجننی

 
تعداد بازدید از این مطلب: 994
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


ای غریب غائب کی می شود بیایی ؟؟؟؟

 

می نویسم که شب تار، سحر می گردد

یک نفر مانده از این قوم، که برمی گردد...

یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟

سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟

برایــش صــادقـانه مـی نویـســم،

بــرای آنکه بـاید بـاشد و نـیـست ...

تعداد بازدید از این مطلب: 966
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


سالهایی که رفت......

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟

تعداد بازدید از این مطلب: 838
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


لبخند همیشه راز خوشبختی نیست!!!!

این زمان نشسته بی تو با خدا                       آنکه با تو بود و با خدا نبود    

می کند هوای گریه های تلخ                      آنکه خنده از لبش جدا نبود

-----------------------------------------

   بر خاک بخواب نازنین تختی نیست            آواره شدن حکایت سختی یست

  از اشک های پاک خود فهمیدم                لبخند همیشه راز خوشبختی نیست

------------------------------------------

چه دردیست در میان جمع بودن                    ولی در گوشه ای تنها نشستن

برای دیگران چون کوه بودن                      ولی در چشم خود آرام شکستن

---------------------------------------------

    در بهار زندگي احساس پيري مي کنم                   با همه ازادگي فکر اسيري مي کنم
بس که بد ديدم ز ياران به ظاهر خوب خود   

   بعد از اين بر کودک دل سخت گيري مي کنم

    

تعداد بازدید از این مطلب: 992
موضوعات مرتبط: ادبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود