بانو ي شهر من:
بعید می دانم مقابل نگاه مردم شهر و میان کوچه و بازار و محلههایش
کسی با پوشیدن «ساپورت» در روز رستاخیز نیز «Support» شود!!! …
انتخاب با توست!!!! …
به گزارش سفیر جنوب به نقل از سایت صبح توس، ۳۰ ضربه شلاق؛ پاداش متروی مشهد به جوان مشهد بابت نهی از منکر، موضوعی است که در چند روز اخیر مورد توجه رسانه ها قرار گرفته است، آن هم در هفته ای که به نام امر به معروف و نهی از منکر نامگذاری شده است.
...
پس از تلاش های فراوان و پیگیری این موضوع، توانستیم با جوان مشهدی که بابت نهی از منکر نا امیدی زیادی بابت عدم توجه به این فریضه الهی از مسئولان دیده است، ارتباط برقرار کنیم.
محمد شیرینیان، جوان مشهدی است که به عنوان یک فرد عادی دغدغه امر به معروف داشته و این موضوع از آهنگ پیشواز تلفن همراهش نیز مشهود است.
وی در گفتگو با خبرنگار صبح توس به تشریح موضوعی پرداخت که پیگیری آن سبب پاداش زندانی و شلاق برای او شده است.
شیرینیان اظهار می کند: آذر ماه سال قبل در ایستگاه قطار شهری فلکه برق مشهد نظرم به چند جوان هنری که در حال کار بر روی مجسمهای از امام رضا(ع) بودند، جلب شد. نزدیکتر رفتم و به کارشان دقت کردم. متوجه شدم که آنها مشغول طراحی و کشیدن چهره آن حضرت هستند. از انجا که همیشه دوربین همراهم هست، از آنها اجازه گرفتم و مشغول عکاسی شدم. با گرفتن عکسها از انها سوال کردم که چرا چهره امام را میکشید؟ مگر میدانید که ایشان به چه شکل بوده اند؟ اما آنها تفکر من را کهنه و مندرس دانستند و به کارشان ادامه دادند.
وی با بیان اینکه این موضوع را با آیت الله علمالهدی، در میان گذاشتم، گفت: ایشان با این اقدام مخالفت شدید کردند و خواستار عدم انجام چنین کاری شدند.
شیرینیان با اشاره به اینکه به پیشنهاد آیت الله علمالهدی چند باری به شورای شهر رفت تا مستقیم با مسؤولان برگزاری چنین طرح هایی صحبت کند، تصریح می کندبا هریک از اعضا صحبت می کردم ارجاع میدادند به مسئول طرح های زیباسازی شهری، با ایشان صحبت کردم و دلایلم را برای او گفتم. اما او پاسخ داد: شما مگر عالمی؟ مگر علامه ای؟ شما اصلا سوادش را دارید؟
وی ادامه داد: دو ساعتی با ایشان صحبت کردم و به هیچ نتیجه ای نرسید. نه او و نه دیگر اعضا شورای شهر سوم شهر مشهد، هیچ کدام حرف هایم را جدی نگرفتند.
شیرینیان خاطرنشان می کند: زمان گذشت و در بهمن ماه سال ۹۱ دوباره گذرم به مترو فلکه برق افتاد: نزدیک اذان بود. رفتم داخل مترو و دیدم مجسمه را کامل کرده و رنگ زده بودند. خلوت بود و کسی رفت آمد نمیکرد. چندتایی عکس گرفتم و وقتی دیدم کسی متوجه حضورم نشده، گفتم بهترین موقعیت است که آن را از روی دیوار بردارم. در میان سروصداهای قطار، سر مجسمه را جدا کردم و با خودم بیرون بردم.
وی با بیان اینکه پیگیریهای آیت الله علمالهدی نتیجه خاصی در بر نداشت و چند ماه بعد، نماینده قطار شهری به همراه مامور پلیس به محل کارم آمد، تصریح کرد: مرا به عنوان تنها سرنخ این پرونده مورد بازجویی قرار دادند و به من گفتند که شما کله این تابلو را کندید؟ من گردن گرفتم. قرار شد فردای آن روز به کلانتری مشهد بروم و خودم را معرفی کنم.
وی همچنین اظهار کرد: پس از معرفی به نیروی انتظامی به سراغ مسؤول حراست قطار شهری رفتم . با ایشان که صحبت می کردم دو سه ساعتی زمان برد و هر کدام دلایلمان را مطرح کردیم. من گفتم اگر یک تکفیری و یک کسی که ملحد است بیاید ببیند توی مملکت اسلامی از امام رضا مجسمه ساختید آن هم به این سبک و سیاق فردا یک عکس می گیرد و می برد توی VOAو BBC پخش میکند و ما شیعیان را کافرانی نشان میدهند که از امام خودشان مجسمه ساختند و بت پرستی میکنند، اما متأسفانه نتیجه ای نداد.
شیرینیان با اشاره به اینکه در این چند ماه مترو دوباره مجسمه را تعمیر کرده و سر جایش گذاشته بود، گفت: با این تفاوت که بر روی چهره مبارک امام هشتم(ع) یک پارچه کشیده بودند.
وی با بیان اینکه به سراغ مدیر متروی شهری نیز رفتم و دقایقی را هم با او به عنوان کسی که ادعا کرده بود از مراجع عظام اجازه این کار را گرفته صحبت کردم، گفت: به ایشان گفتم شما که میفرمایید همه مجوز های لازم را از مراجع گرفتهاید، پس چرا چرا بعد از اینکه من آن را کندم شما در بازسازی خودتان صورتش را پوشاندید؟ شما اگر مجوز داشتید، باید همان اولی را میگذاشتید. این را که گفتم ایشان انگار یک نفر آتشش زده باشد از کوره در رفت و من را از اتاقش بیرون انداخت.
وی عنوان کرد: نا امید از همه جا خودم را به اداره پلیس معرفی کردم تا یک شب را در بازداشت بمانم. بازداشتی که حتی مسؤولان کلانتری را هم متعجب کرده بود: هر کس پرونده ام را میخواند، خنده اش میگرفت. میگفتند این چه پرونده ای است؟ یکی از افسرهای کادری که ظاهرا انسانی مذهبی هم بود، گفت آقا این چیزی نیست! بدهید من پرونده را من همین الان ببرم دادگاه و مشکلش را حل کنم. پرونده را برداشتیم و با رفتیم دادگاه. قاضی پرونده آقایی بسیار جدی بود. بعدها فهمیدم که از سختگیر ترین قضات مشهد است و تحت هیچ شرایطی کوتاه نمیآید و البته این را هم متوجه شدم که روند تمام این پروسه، قبلا برنامه ریزی شده بود.
شیرینیان با اشاره به اینکه در حین پیگیری این موضوع همسرم نیز باردار شده بود، افزود: از زندگی و کار افتاده بودم. قاضی به من گفت شما مجوز نداشتید این کار را بکنید. شما اشتباه کردید! اصلا بیجا کردید که آن مجسمه را دست زدید. من هم دلایل خودم را گفتم و تمام کسانی که آنجا نشسته بودند حرف من را قبول کردند. بعد دیدند استدلالهای من خیلی محکم است، خود قاضی هم کمی کوتاه آمد و گفت شما شخصا در راس نباید این کار را میکردی و به زودی گریه ات را می بینیم. در نهایت رای به آزادی ام نداد و روی پرونده نوشت: “پرونده جهت تکمیل…”
وی ادامه داد: روز بعد که مجددا به دادگاه رفتم، وثیقه خواستند و من را رها کردند تا ۲۰ روز بعد برای دادگاه اصلی. بیرون که آمدم کل ماجرا را پیش آقای طهماسبی، دفتردار آیت الله علمالهدی شرح دادم و آقای علمالهدی هم زنگ زدند به نماینده داداستان یعنی آقای مرتضوی. مرتضوی آن موقع مکه بود و نشد کمکم بکند. این شد که آیت الله علم الهدی یک نامه دست نویس برایم نوشت که دادستان مشکلم را رفع و رجوع کند. تا آنجا که می دانم، ایشان برای کسی نامه دست نویس نمی دهد. اما برای بنده استثنا قائل شدند.
وی با بیان اینکه برگه را نزد معاونت پیشگیری از وقوع جرم بردم، گفت: مسؤول آن قسمت قصد داشت تا همه چیز را کدخدا منشانه رفع و رجوع کند، به من گفت این چه کاری بوده کردی مرد حسابی؟ دنبال دردسر میگردی؟ زندگی خودت را بکن به این چیزها کاری نداشته باش. برای من خیلی جالب بود که راحت می شود از مسائلی که در مورد ائمه اتفاق میافتد گذشت و حرفی نزد. به هر حال من کوتاه نیامدم و تا جایی که می شد محکم و کوبنده با ایشان صحبت کردم و گفتم این مسائل برای من اهمیت دارد و در ضمن چیزی برای از دست دادن ندارم،این توهین به ائمه است.
شیرینیان ابراز کرد: مسؤول قضایی قول پیگیری داد و جلساتی هم با دادستان، معاونت دادستان و نماینده قطار شهری برگزار شد: فکر می کنم جلسات به نفع مترو بود. چون روند ماجرا را خیلی سخت تر کردند. بعد از دادگاه دوم با این که حکم بی گناهی من صادر شد اما برایم پیغام هایی رسید مبنی بر این که برای عذرخواهی به متروی شهری بروم در غیر این صورت پرونده باز هم به جریان خواهد افتاد. من با یکی دو نفر از افراد آشنا به امور قضایی صحبت کرده بودم آنها معتقد بودند که این پرونده به هیچ وجه امکان بازگشت ندارد و من برای همیشه بخشیده شده ام.
وی با بیان اینکه ۱۰ روز بعد دوباره برایم احضاریه آمد، عنوان کرد: وقتی پیش قاضی رفتم. این بار همه چیز فرق داشت. قاضی تا توانست به من توهین کرد و بازخواستم کرد. میگفت جای ممنوعه رفتی. بیخود کردی رفتی و در نهایت برایم ۶ ماه زندان و ۳۰ ضربه شلاق نوشت!
داستان محمد شیرینیان به سر نرسید. این قصه زمانی تمام میشود که او ۳۰ ضربه شلاقش را بخورد و شش ماه هم گوشه زندان با یک مشت قاچاقچی و قاتل و کلاهبردار سر کند!
ضمنا پیگیری های صبح توس برای به نتیجه رساندن این موضوع از مسئولان شهری ادامه خواهد داشت و آماده انعکاس نظرات مسئولان مربوطه می باشد. خلاصه
از سه اقدام اساسي دولت در اين صد روز يكي توقف پروژه مسكن مهر بود كه به گفته رئيس بانك مركزي عامل 60 درصد افزايش حجم نقدينگي در اقتصاد كشور بود. تلاش ديگر دولت براي تصحيح بودجه ... سال 92 و كاهش كسري بودجه و همچنين مهار رشد فزاينده نقدينگي و در نتيجه آن تعديل نرخ تورم از جمله اقدامات دولت در اين صد روز بوده است.
رئيس بانك مركزي از كاهش پنج درصدي نرخ تورم و توقف رشد منفي نرخ رشد اقتصادي تا پايان سال سخن گفته است. علاوه بر اين تلاش هاي ديپلماتيك دولت در مذاكرت با 1+5 نيز علاوه بر ايجاد يك جو خوشبيني موجب لغو برخي از تحريم ها و كاهش نسبي قيمت سكه و دلار در بازار شده است.
ميراث احمدي نژادي
بر اساس آمارهاي منتشر شده به دليل افزايش سرسام آور نقدينگي تورم مرز 42 درصد را درنورديده و نقدينگي در هشت سال گذشته با افزايش هشت برابري به رقم 500 هزار ميليارد تومان رسيده است. اما در همين حال نرخ رشد اقتصادي در سال گذشته منفي 5.4 بوده است. ميزان اشتغال نيز در هشت سال گذشته به ازاي هر سال تنها 14 هزار نفر بوده است.
نظر شما چيه درسته يا غلط؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مکان جلسه:هر جا که خدا فراموش شود.
موضوع جلسه:بردن آبروی مومن
رئیس جلسه:شیطان ملعون
منشی جلسه:هوای نفس
زمان جلسه:وقت بیکاری
پذیرایی:گوشت مردار برادر دینی
نکته:از شرکت در این گونه جلسات جدااااااااااااا خودداری فرماییم.
چندی است که پدیده ای شوم برپیکر زنان این شهر خودنمایی می کند که نامش «ساپورت» و یا «لگ» (leg) است.
در دهه ۶۰ در غرب دامن های خیلی کوتاه مد شد وبسیاری از خانم ها ترجیح دادند تا به جای پوشیدن جوراب از ساق جورابیهای بلند استفاده کنند، در نتیجه برای رقابت با ساق ها، طول جورابها خیلی بلندتر از معمول شد تا برای پوشیدن با دامن های کوتاه مناسب باشد، اما در اثر این تغییر جوراب ها به کلی از مد خارج شد و جای آن را ساق جورابی ها گرفتند.
از بزرگترین مصیبتهایی که امت اسلامی به آن دچار شده است سهل انگاری بسیاری از زنان و دختران مسلمان در پوشیدن لباسهایی مانند لباسهای نازک میباشد که بدن را نمیپوشانند و حجم و رنگ بدن را ظاهر میکند، و یا به خاطر کوتاه بودن، یا باز بودن این لباسها، باعث میشود که بعضی از اجزاء بدن نمایان شود، و یا تنگی آنها حجم بدن را نمایان میسازد. با نظری گذرا به فروشگاههای لباس زنانه حجم مصیبتی را که امت، اسلامی امروزه به خاطر غریب بودن دین، بدان دچار آن شدهاند برای ما مشخص میشود.
متاسفانه در شبکه های مجازی ترویج این بی بند وباری بسیار به وفور مشاهده می شود
حال سوال اینست 1-چرا این نوع پوشش زننده در مغازه های شهر به راحتی در دسترس میباشد ؟
2-چرا مسئولین شهر نظارت برفروشگاهها ومغازه ای سطح شهر نمی کنند وبرخورد جدی با آنها نمی شود ؟
3- چرا امر به معروف ونهی از منکر که یکی از فریضه های مقدس دین اسلام به شمار می آید هیچگونه تذکری لسانی انجام نمی شود وروزبروز تعداد این نوع پوشش بیشتر می شود وجوانان این شهر در منجلاب فساد وتباهی می روند
4-چرا کارشناسان آسیب های اجتماعی و کسانی که به هرنحو ازاین پدیده شوم آگاهند سکوت کرده اند وچیزی نمی گویند
فلذا برخود واجب می دانم که فتوای بعضی از مراجع عزیزمان در خصوص لباس تنگ ونوع پوشش درج نمایم
در باب پوشش لباس های تنگ به فتوای بعضی از مراجع بزرگوار واحادیثی از ائمه اطهار علیهم السلام نیز اشاره ای می کنیم :
حجاب عاشورایی
- بخشی از خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) در مجلس در انتقاد از یزید در رابطه با رفع حجاب از دختران پیامبر چنین است "... ای پسر آزادشدگان آیا عدالت آن است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای دهی ولی دختران رسول خدا را اسیر نموده و پرده آبرو و حرمت آنها را بدری؟ و صورت آنها را بگشایی؟"
(ترجمه لهوف، سید بن طاووس، سوگنامه سالار شهیدان، علیرضا رجالی تهرانی)
- دختر 6 ساله حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در مجلس یزید با آستین خود روی خود را گرفته بود و اشک می ریخت. یزید پرسید چرا گریه می کنی؟ فرمود: چگونه گریه نکند کسی که پوشش و نقابی برای او نیست که صورت خود را از تو و حضار مجلست بپوشاند.
(ترجمه نفس الهموم، ص 221)
- فاطمه دختر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در روز عاشورا پس از غارت و تاراج اهل بیت (علیهم السلام) خدمت عمه خود حضرت زینب (سلام الله علیها) رسید و گفت: آیا پارچه ای هست که سرم را بپوشانم؟ حضرت زینب (سلام الله علیها) که خود نیز مثل او گرفتار بود در جواب فرمودند: عمه ات نیز مثل شما احتیاج به پوشش دارد.
(حجاب در ادیان الهی، ص 107)
هشدارهای خدا
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): کسی که چشمش را از حرام پر کند خداوند روز قیامت چشمش را از آتش پر می نماید، مگر اینکه توبه نماید.
(وسائل الشیعه، جلد 14، ص 142)
- پیامبر می فرماید: "بیشتر اهل دوزخ مردانی هستند که ازدواج نمی کنند و پست ترین مردگان شما مردگانی هستند که بی همسرند."
(وسایل الشیعه، ج 14 ص 171)
- امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: روزی من و فاطمه به خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفتیم و آن حضرت را بسیار گریان یافتیم، عرض کردم: پدر و مادرم فدای تو باد یا رسول الله، چه چیز سبب گریه شما شده است؟ فرمود: یا علی، شبی که مرا به آسمان بردند، زنانی چند از امت خود را در عذاب شدید دیدم، پس از حالت آنها تعجب کردم و از شدت عذاب آنها گریستم.
زنی را دیدم که به موهایش آویخته شده بود و مغز سرش می جوشید و آن زنی بود که، موی خود را از مردان نامحرم نمی پوشانده است!
و زنی را دیدم که به سینه هایش آویخته شده بود و آن زنی بود که از انجام وظائف زناشویی خودداری می ورزیده است.
و زنی را دیدم گوشت بدن خود را می خورد و آتش از زیرش شعله می کشید و آن زنی بود که برای مرد نامحرم زینت می کرده است.
و زنی را دیدم که گوشت بدن او از جلو و عقب با قیچی های آتشین پاره پاره می شد و آن زنی بود که خود را به مردان (نامحرم) عرضه می داده که به او رغبت کنند!
و زنی را دیدم که صورت و دستهایش می سوخت و روده های خود را می خورد و آن زنی بوده که مرد و زن نامحرم را به یکدیگر می رسانده است.
و زنی را دیدم که به صورت سگ، آتش در پشتش داخل می شد و از دهانش بیرون می آمد و ملائکه سر و بدنش را با گرزهای آتشین می کوبیدند. و آن زنی بوده که خواننده و آوازه خوان و حسود بوده است.
1. عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 2، ص 10.
2. بحارالانوار، ج 8 / 309 و جلد 103 / 245.
3. حیات القلوب ج 2، ص 292.
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): دو گروه اهل جهنم هستند؛ و حتی بوی بهشت به مشام آنها نخواهد رسید:
1. ستمگران تازیانه به دست. 2. زنان بی حجاب و برهنه ای که با زرق و برق خود را به مردم نشان داده و هوس های آنها را به سوی خود جذب می کنند. موهای سرشان همچون کوهانهای شتر سبکسر عربی است....
(فروع کافی، ج 5، ص 1519)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): زنانی پوشیده و برهنه و مایل به کارهای پلید جهل دهنده و اغوا کننده به منکرات و زشتیها که سرشان مانند کوهان شتر (آرایش جو) است، که این گونه از زنان نه در بهشت داخل می شوند و نه بوی بهشت به مشام ایشان می رسد.
(تفسیر قرطبی، ج 14، ص 224)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: دو گروهند که اهل آتشند، نمی خواهم آنها را بنگرم: 1. گروهی که تازیانه به دست گرفته و به مردم اذیت می رسانند. 2. زنانی که پوشیده اند ولی برهنه اند. (کاسیات عاریات) به شهوات متمایلند و مردم را به سوی خود جذب می کنند.
(علل الشرایع، ص 602)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هرگاه زنی برای غیر شوهرش، خود را معطر نماید سپس از خانه اش بیرون شود تا زمانی که به منزلش برمی گردد لعنت می شود.
(وسایل الشیعه، ج 14، ص 114؛ حجاب در ادیان الهی، ص 95)
- پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): دو گروه از دوزخیان را (هنوز) من ندیده ام: گروهی که تازیانه هایی مانند دم گاو در دست دارند و مردم را با آن می زنند و گروه دیگر زنانی که پوشش دارند اما برهنه اند، کجراه می روند (زنانی که کرشمه راه می روند و دل مردان را می ربایند یا روسری و مقنعه خود را کج و تا نیمه بر سر می کنند. یا با آرایش و زیور بیرون می آیند به تعبیر دیگر زنانی که به دیگر زنان یاد می دهند مانند آنها رفتار کنند (بدحجاب باشند) و دیگران را به کج روی تشویق می کنند، سرهایشان همچون کوهان شتر خاسانی فروهشته است. اینان به بهشت نمی روند و بوی بهشت را که از فاصله چندان و چندان به مشام می رسد، استشمام نمی کنند.
- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: دو گروه اهل جهنم هستند؛ از جمله زن بدحجابی (که در ضمن این که پوشیده اند برهنه و عریانند) آنان برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند و مانند کوهان شتر سبکسر، موهای خود را بیرون می گذارند. این زنان نه داخل بهشت خواهند شد و نه بوی بهشت به مشامشان خواهد رسید.
(کنزالعمال، ج 16، ص 383، شماره 45013 و مانند آن ج 16، ص 401)
حضرات آیات:
بهجت: پوشیدن لباس های تنگ و مهیّج برای زن و مرد جایز نیست.
مکارم شیرازی: این گونه لباسها اشکال دارد و بر پسران و دختران و مردان و زنان مسلمان لازم است رعایت موازین عفّت اسلامى را، که مایه سعادت دنیا و آخرت آنهاست، بنمایند.
هادوی تهرانی: برای تحقق حجاب یا پوشش مشروع باید لباس به گونه ای باشد که پوست را بپوشاند و حجم بدن را نشان ندهد. ولی برای تحقق ستر فقط پوشاندن پوست کافی است. با این وصف، پوشیدن »شلوار لی چسبان» در برابر محارم بلامانع است، ولی در برابر نامحرم جایز نیست و کفایت از حجاب نمی کند.
به فکر اين دل عاشق نبودي دل پاکي که حکم کيميا داشت به تو دادم ولي لايق نبودي دل غمديده درماني ندارد سر شوريده ساماني ندارد اگر تو درد عاشقي را مي كشيدي تو هم زهر جدايي را به تلخي مي چشيدي اگر چون من به مرگ ارزو ها مي رسيدي پشيمان مي شدي از اينكه عشق را افريدي
دوران نوجوانی وسفرهایی که به تهران می نمودم را به یاد می آورم آن روزها زنان خیابان های شهر گیسوان خود را وسیله زینت و تبرج خود نموده بودند و دیدگان را به سمت خود جذب می کردند و من هم که ازخانواده ای مذهبی بودم جز آه کشیدن و اظهارتأسف کاری از دستم برنمی آمد. سال های بعد که به تهران می آمدم گویا هر روز بد تر از دیروز میشد، شلوارهای کوتاه نماد تمدن و خیابان ها جولانگاه زنانی شده بود که هر لحظه جامعه را به سمت عریانی سوق می دادند.
چه زود دوران جوانی می رسد وسرنوشت تحصیل در این شهر غریب را رقم میزند سال های ابتدایی دانشگاه تفریحم خلاصه شده بود به حضور در مسجد و درس خواندن و نامأنوس تر از هرچیزی خیابان ها و کوچه پس کوچه های شهر!
هنوز آن روز را فراموش نمی کنم که در خیابان کنار کیوسک تلفن بعد از اتمام صحبت با خانواده و حرکت به سمت دانشگاه متوجه صدای دختر بزک کرده ای شدم که مرا برادر خود خواند و کارت اعتباریم را تقاضا کرد من هم که قیافه او را دیدم با بی محلی به حرکتم ادامه دادم واین جا بود که چیزی جز ناسزاهای او نصیبم نگردید، نمی دانم شاید هم ادب حکم می کرد که بایستم اما...
آن زمان هم با سکوت و مشغولیت به درس گذشت وچه می دانستم که تقدیرم ماندن و تأهل درپایتخت است.
حال دیگر تهران پرشده از باربی های خوش خط و خال، دولت ها یکی پس از دیگری آمده اند ورفته اند چه اصلاح طلب چه اصول گرا، بماند که آن روزها می گفتند فلان دولت آمد حجاب تعطیل می شود بعد هم گفتند آن دیگری آمد اوضاع حجاب درست می شود، دیگر چشمم آب نمی خورد که با آمدن کسی جز مهدی فاطمه (عج) حیا و عفت فاطمی بر سرزمینمان حکم فرما گردد.
این روزها دیگر دارد عادی می شود که زنان با لباس های آستین کوتاه ومانتوهای چاک دار به کوچه وخیابان راه پیدا کنند.
در نهایت حربه جدید دشمن که زیرکانه این بار اندام زنان ایرانی را هدف گرفته، پوششی است به نام (ساپورت) البته شرمم می شود بگویم پوشش!!! نمی دانم بعضی هاچگونه این جرأت را به خود داده اند ،همانطور که در مراسم های عروسی و در برابر محارم خود ظاهر می شدند اکنون خود را بزک کرده و به خیابان ها و پاساژها نفوذ کنند.
جالب اینجاست که با کمترین تأملی می توان گامهای آرام ابلیس در ترویج اباحه گری و عریانی را فهمید: تغییر نام جوراب شلواری زنانه به ساپورت، هماهنگی ورود و تولید بیشمار آن درکشور، مسلح شدن مانکن های پشت ویترین ومانکن های انسانی خیابان گرد به آن، سایت های پرشده ازفروش مدل های رنگارنگ ساپورت بدون کوچکترین فیلتر و در آخرتبلیغ های زیرکانه آن در شبکه های ماهواره ای أعم از کنسرت گوگوش (طبق مطالعات اینترنتی) که با سیاست هرچه تمام تر با آنکه می توانند زنان را با پاهای عریان به صحنه بیاورند اما از ساپورت استفاده می کنند.
اما باید بانهایت تأسف گفت این بعضی از زنان ساده اندیش هستند که بدون اندکی درنگ و دقت در نقشه های شوم دشمنان این مرزوبوم شخصیت وحیای خود را بازیچه دست آن ها کرده اند.
دیگر وقت آن رسیده که سکوتم را بشکنم و دراین جنگ نرم با سلاح قلم بر دشمن خاصم یورش برم تا شاید بعضی از مسئولین در خواب مانده و بعضی ازعلما و روحانیونی که احیانأ از تأثیرکلامشان اطمینان ندارند این نوشته ها را دیده و به جنب وجوش بیفتند، هرچند شاید آن ها هنوز هم از بحث و پیگیری این مسائل خجالت می کشند وسطح آن را پایین ترازسطح علمی و معنوی خود می بینند. حال آنکه همین بعضی ها هنوز نمی دانند ساپورت چیست، چه شکلی دارد و چه کسانی آن را پوشیده اند.
دیگر شاید وقت آن رسیده باشد که ندایی بگوید: ( الیوم استعمال ساپورت در حکم محاربه با امام زمان عج ) تا بد خواهان نظام اسلامی ایران حیا و غیرت زنان و مردانی را حس کنند که،حاضرند خون رنگینشان را فدا کنند.
و روباه صفتان چه حیله گرانه نقشه راه کشیده اند:
۱. موهای بیرون افتاده از پس وپیش
۲. روسری های کوتاه آب رفته
۳. شلوارهای سوراخ سوراخ وکوتاه شده
4.مانتوهای اندامی وچاک خورده
۵. لباس هایی با دکمه های روی آستین جهت سهولت برای بالازدن
۶. ساپورت
7.هدف بعدی دشمنان!!! خدا نکند که عریانی کامل اندام باشد
به امید آن روز که مسئولین، علما و دلسوزان این نظام با ذره بین قوی تری سیاست های زیرکانه دشمن را نظاره گر بوده و سازنده سدهای مستحکم در برابر نفوذ صفات رذیله باشند.
شيعه مرتضي علي عمر هدر نمي كند
از لحظات فرصتش صرف نظر نمي كند
راه امير مومنان راه خداست بي گمان
شيعه ز راه ديگران هيچ گذر نمي كند
تا نرسيده مرگ تو توبه كن از خطاي خويش
چونكه اجل فرا رسد توبه اثر نمي كند
وقت سفر براي ما توشه راه لازم است
بار سفر چه بسته ام مرگ خبر نمي كند
چه کنیم چشم برزخی پیدا کنیم؟
افرادی که چنین ویژگی را داشته باشد معمولاً ناشناخته هستند و خود را به مردم معرفی نمیکنند.
امام علی علیه السلام فرمود: خدا را! درباره خانه پروردگارتان در نظر داشته باشید تا هستید، آن را خالی نگذارید. زیرا اگر حج متروک شود نظر رحمت خدا از شما قطع خواهد شد.
عالم برزخ چه عالمی است؟
موهای یک زن خلق نشده،
برای پوشانده شدن...
یا برای باز شدن در باد...
یا جلب نظر...
یا برای به دنبال کشیدن نگاه..
موهای یک زن خلق شده...
برای عشقش...
که بنشیند شانه اش کند , ببافد و دیوانه شود...
عطر مو های یک زن فراموش شدنی نیست
آقاى دانشمند محترم حاج شيخ محمد مهدى تاج لنگرودى فرمود: يكى از دوستانم حجة الاسلام آقاى امامى ثيلى براى حقير نقل كرد كه در مسجد صاحبالزمان واقع در خيان هلال احمر چهار راه عباسى، پاى منبر آقاى حاج ميرزاعلى آقاى محدثزاده بودم، كه بالاى منبر فرمود: يكى از وعّاظ مشهور تهران عصر روز آخر ذى الحجّة از منزل بيرون آمد كه شب اول محرّم به منبرهاى دههی عاشورا كه وعده داده برسد، در وسطهاى كوچه پيرزنى آمد و گفت: آقا من از امشب تا ده شب در منزل خودم روضه دارم لطفا تمام شبها را تشريف بياوريد و براى ما روضه بخوانيد. واعظ گفت: من وقت ندارم. پيرزن گفت: هر وقت شب به منزل برگشتيد تشريف بياوريد، اگرچه به اندازهی چند دقيقه باشد، واعظ با كمال خونسردى و بىميلى جواب مثبت داد كه مىآيم. شب اول محرّم كه دير وقت از روضه برگشته بود به همان منزل رفت. پرچم سياه كوچكى ديد كه بالاى در آويزان است و روى پرچم سلام بر حسين شهيد نوشته، چون در باز بود با گفتن يك يااللّه وارد شده، به درون اطاقى وى را راهنمائى كردند، وقتى وارد شد ديد سه يا چهار نفر زن با چادر مشكى نشستهاند و چون صندلى نداشت، خشت و آجر را بروى هم گذاشتهاند تا به عنوان منبر از آن استفاده شود. آقاى واعظ روى منبر نشست و بعد از خطبه چند جمله از فضائل حضرت سيد الشهداء(ع) گفت و روضه خواند و زنهاى حاضر در مجلس گريه كردند و با جمله صلى اللّه عليك يا اباعبداللّه و دعا كردن به مجلس خاتمه داد و اين كار تا چند شب ادامه داشت. ولى شب پنجم يا ششم از مجالس مهم شهر برگشت و با خود گفت خوب است امشب منزل پير زن را ناديده انگاشته و نروم. او به منزل خود رفت و شام خورد و به درون بستر رفت كه بخوابد. به محض آنكه خوابيد حضرت بى بى عالم صدّيقه طاهره فاطمه زهرا سلام اللّه عليها را در خواب ديد، خدمت حضرتش عرض ادب كرد. ولى بى بى نسبت به واعظ بىاعتنا بود، واعظ لرزيد و گفت: مگر از من خطائى سرزده كه اينگونه به من بىمهريد؟ حضرت فرمود: چرا آن پيرزن را منتظر نگهداشتى و نرفتى!؟ واعظ از خواب برخاست و تند تند لباس پوشيد و رفت، ديد پيرزن دم در ايستاده و نگاه به راه مىكند. به محض آنكه آقا را ديد گفت چرا اينقدر ديركردى؟ واعظ كه قلبش مىطپيد و از چشمانش اشك مىباريد چيزى نگفت و به درون منزل رفت و از هر شب بهتر روضه خواند و برگشت، فهميد هرجا روضه امام حسين عليه السلام هست آنجا صاحب عزا بى بى عالم حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه عليها هم هست.
گاهی گمان نمیکنی ولی می شود گاهی نمی شود نمی شود که نمی شود گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود گاهی گدای گدای گدایی و بخت نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شوند
آرام و دلنشین ، بیدار و سرفراز هرگز شنیده ای از من صدای ناز گر خسته ام ولی سر خم نکرده ام سودای دل هنوز مانده است چو راز آوای عشق هنوز ، محجر کشیده است مصلح اگر شدی با زخم هم بساز
یهودیان بدن پیامبر را سحر کردند ؛ آیا ماسون ها در پی سحر بدن ولیّ فقیه هستند؟
شان نزول مُعَوَّذَتَین ؛ سحر شدن پیامبر به دست یک یهودی :
علامه طباطبایی در المیزان در تفسیر سوره فلق: «مردى يهودى رسول خدا (ص) را جادو كرد ، و در نتيجه آن حضرت بيمار شد ، جبرئيل بر او نازل گشته دو سوره معوذتين را آورد و گفت: مردى يهودى تو را سحر كرده و سحر مذكور در فلان چاه است ، رسول خدا (ص) على (ع) را فرستاد آن سحر را آوردند ، دستور داد گره هاى آن را باز نموده ، براى هر گره يك آيه بخواند ، على (ع) هر گرهى را باز مىكرد يك آيه را مىخواند ، به محضى كه گره ها باز و اين دو سوره تمام شد ، رسول خدا (ص) برخاست ، گويا پاى بندى از پايش باز شده باشد.» المیزان ، به نقل از الدر المنثور ، ج ۶ ، ص ۴۱۷.
امام صادق (ع) هم نظير اين معنا را روايت كرده است (۱). روايات بسيارى هم از طرق اهل سنت با تفاوت اندکی وارد شده است. در تفسیر نورالثقلین ، روايات ديگری نيز از طرق ائمه معصومین (ع) نقل شده است.» آیا کسی می تواند پیامبر خاتم و اشرف مخلوقات را سحر کند؟
قرآن (۲) مسحور شدن رسول الله را نفی کرده است ، پس چگونه ممکن است که سحر ساحران در رسول الله (ص) اثر کرده باشد؟
پاسخ: مشرکین ادعا می کردند که سخنان پیامبر ، سحر است ، یعنی عقل ایشان مسحور است و قرآن این مساله را رد می کند ؛ اما دلیلی در دست نیست که سحر نتواند تاثیری بر بدن پیامبر ایجاد کند.» بنابراین در موارد زیادی ، رسول خدا (ص) حسن و حسين علیهما السلام را با اين دو سوره تعويذ مىكرد ؛ مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۵۶۹. پایان بحث تفسیری المیزان. ولیّ فقیه ، هدف ساحران ؛ و فراماسون ها ، امتداد یهودیان ساحر :
قطعاً یکی از برنامه های یهودیان صهیونیست و جریان فراماسونی ، تلاش برای مبارزه با همان جایگاه پیامبر در حکومت اسلامی ؛ یعنی ولایت فقیه یا یاوران درجه ی یک وی است. بنابراین لازم است برای جلوگیری از این سحر شیطانی گروهک های ماسونی ، علاوه بر « تعویذ » ولیّ امر مسلمین با سوره های ناس و فلق ( معوذتین ) و برخی ادعیه ی رسیده از اهل بیت ، به تفسیر این بخش از آیات قرآن و روایات و تنویر افکار عمومی هم پرداخته شود. سحر کردن بدن ولی فقیه ممکن و سحر عقل وی محال است :
قطعا ولیّ فقیه حجت خداست و نمی توان آنچه مربوط به حجت بودن وی است ، یعنی رهبری وی را سحر کرد ؛تنها می توانند از طریق سحر ، به بدن و سلامت ایشان آسیب برسانند ؛ پس قطعا نمی توان عقل ایشان را سحر کرد ؛ قطعا!
پی نوشت ها :
۱. نور الثقلین، ج ۵، ص ۷۱۸. ۲. "وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا" فرقان،۸ و ۹.
مسیحیت با تمام ادعای خود هنوز نتوانسته راهی برای تعامل با دنیای پیروان زمینی خود بیابد و پس از گذشت سالیان دراز از قهر مسیح اندر خم یک کوچه گرفتار رهبانیت خود است و درگیر اتصال دین و دنیا اما آیا این ایدئولوژی قابلیت برقراری ارتباط و پیوند بین دین و دنیا را دارد ؟
قطعاً اگر چنین راهکاری وجود داشت با گذشت دوهزار سال از عمر مسیحیت قابل طرح بود !!!!! ؟
و مثالهای بارز آن دورانهای رنسانس و عصر صنعتی شدن است که از ذکر آن به دلیل روشنی مطلب خوداری می کنیم.
اما یهودیانی که خود را فرزندان خدا می پندارند نیز از یاری پدر خود در این زمینه سودی نجسته اند ، گویا خدای آنان درسی در این مورد برای آموزش به آنها ندارد !!؟چرا که اگر داشت ما هم از آثار تعالیم عرفانی و روحانی او می شنیدیم!!!؟
امام جوابی که پیروان ناخلف موسی (ع) داند قابل تأمل است
آنان می گویند این تعالیم وجود دارد و مختص فرزندان خدا و بصورت درونیذاتی در یهودیان وجود دارد که ما در جواب می گوییمپس یهودیتی که شما تبلیغ می کنید فاقد این قسمت از بعد حیاتی دین است ؟ چرا که به گفته شما قسمت درونی دین شما ذاتی یهودیت است و شما فقط ظاهر آنرا مبلغ هستید که برای گرویدگان به یهودیت دین کاملی نخواهد بود .......
حال با تمام تبلیغات سوء و دگر نمایی کسانی که خود را دوست و دشمن آیین آخرت می انگارند این مطلب را باز می گوییم که تنها دینی که توانسته استوار و بدون تغییر و تحول در طول دوران عمر هزار و چهارصد ساله خود پابرجا باشد و بهترین رابطه را میان دنیا و آخرت، دین و دنیا برقرا سازد غیر اسلام ناب محمدی (صل الله علیه و آله ) و نه اسلام سنتی نیست.
اگر راه را برای عرفان بسته میبینید به آغوش اسلام پناه ببرید
اگر در خود کاستی های فراوان میبینید و خود فراموشی را تجربه زندگی ساخته اید به اسلام پناه ببرید
اگر دنیا را می خواهید به اسلام پناه ببرید
اگر آخرت را می خواهید به اسلام پناه ببرید
اگر تسخیر همه خلایق ی که خدای جهانیان آنها را برای بهره بری بشر موجود ساخته به اسلام پناه ببرید
و.............................
همه خواسته های شما با راه حل های که در دین اسلام آمده قابل جواب گویی و قانع کننده هر عقل سلیمی خواهد بود و بدانید که در اسلام ناب محمدی (ص) برای رسیدن به خدا مرگ لازم نیست ، برای ارضاع امیال نفسانی رهایی لازم نیست ، برای رسیدن به آرزوها صراط تعریف شده و ....................
این راهکارها جدای از همه راه حل های ادیان و فرقه های منحرف کننده بشر خواهد بود و حرف تازه ای برای وجدان ها بیدار شما و بسیار ساده تر از همه سفارش های اقطاب و دالایی لاماها و لوی ها و ..... است . زیرا این دکتر که این دارو را تجویز کرده درد را می شناسد و درمان را بهتر و سریعتر می کنداین است یکه تازیاسلام در دنیای پیچیده امروز .
اذا جاء نصرالله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا
ادعونی استجب لکم
بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
کمک بخواهید و راهنمایی بطلبید تا جواب دهم و راهنمایی کنم و بی طرفانه به راهی کهدر اعماق وجود خود در پی آن هستیدهدایت کنمشما را .
چادر یعنی هیچ وقت اجازه نمیدم مرز بین ما شکسته بشه...!
چادر یعنی من زنم ، به من احترام بزار !
چادر یعنی به راحتی نمیتونی منو به دست بیاری !
چادر یعنی به طرز فکرم اهمیت بده نه به اندامم!
چادر یعنی من فقط برای یک نفرم ...!
چادر یعنی امام زمان,هنوز کسایی هستن که منتظرت موندن...!
چادر یعنی من هنوز دنبال لذتم ( اما از نوع بهشتی)
چادر یعنی من میتونم خلاف جهت آب شنا کنم ...!
چادر یعنی انتهای یک نگاه هرزه ...! چادر یعنی شاید هیچ وقت نفهمی من چی میگم ...! چادرم،سند بندگی من...!
یکی از واژگانی که در طول تاریخ همیشه مظلوم بوده و هست واژه "آزادی" است.
اصلا تعریف آزادی چیست ؟
آزادی مطلق است یا محدود و اگر محدود است چه کسی باید حدود آن را تعیین کند ؟
برای مثال همین بحث های امروزی درباره ی سوریه :
امریکا ادعا دارد که می خواهد سوریه را آزاد کند. ارتش آزادی بخش سوریه هم همین ادعا را دارد.فرانسه و انگلیس هم که سگان جیره خوار امریکایند هم همین طور.
اما کسی نیست بپرسد آزادی که شما منظورتان است کدام است؟
آیا همین وحشی گری هاست که انسان ها را سوای اینکه مسیحیند یا مسلمان یا شیعه یا سنی سلاخی کنند و مثله کنند؟!
آیا این معنای آزادیست ؟! آیا معنای آزادی اینست که اسراییل اگر سلاح اتمی و شیمیایی داشته باشد حق اوست ولی اگر سوریه(طبق ادعای خودشان)داشته باشد این خلاف آزادیست؟اگر صهیونیست ها فلسطینی ها را بکشند تروریست ها را کشته اند ولی اگر فلسطینی ها بخواهند یک دولت غاصب را از کشورشان بیرون کنند خلاف آزادیست.اگر بشار اسد دشمنان کشورش را نابود کند خطرناک و قاتل است ولی اگر آمریکا هیروشیما و ناکازاکی را با خاک یکسان کند حقش است و قهرمان است.
اگر اینجا زنان ما با حجاب باید وارد دانشگاه شوند دیکتاتوری و استبداد است ولی اگر در فرانسه و ترکیه کسی با حجاب باشد حق تحصیل ندارد چون کشورش نماد آزادیست.
اگر کسی به پیامبران الهی توهین کند اصلا مهم نیست چون آزادی بیان وجود دارد ولی اگر هولوکاست را انکار کند باید مجازات شود چون مشروعیت اسراییل را زیر سوال برده است و این خلاف آزادیست و هزار ها مثال دیگر...